به گزارش خبرگزاری حوزه، یکی دیگر از سلسله کرسیهای ترویجی با عنوان «دختران دهه هشتادی، فضای مجازی و مناسبات خانوادگی» با ارائه خانم زارع، عضو گروه علوم اجتماعی پژوهشکده زن و خانواده و کارشناسی آقای کلانتری عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، توسط اعضای هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده برگزار شد.
خانم زارع در این پروژه تحقیقاتی به واکاوی این مسئله پرداخته و ابعاد مختلف حضور دختران نوجوان در فضای مجازی را مورد بررسی قرار داد.
وی نخست به بیان علت پژوهش در این مورد خاص پرداخت و در ادامه به پایگاه نظری مورد نظر خود و مفاهیم اساسی نظری اشاره کرد و در پایان، یافته هایی که در این پژوهش به آن دست یافته را ارائه کرد:
علت پژوهش در خصوص فضای مجازی و دختران دهه هشتادی
بدون شک یکی از مهمترین عواملی که در دهههای اخیر باعث تحولات بنیادین در خانواده شده، فضای مجازی است. از طرف دیگر دختران دهه هشتادی، نسل بعدی دانشجویان، همسران و مادرانی هستند که آیندهی خانوادهی ایرانی تحت تاثیر چگونه زیستن ایشان است. همچنین این نسل چالشگران آینده برای خانوادههای سنتی هستند که منجر به پدیده شکاف نسلی میشوند. این قشر نسلی هستند که دوران جامعه پذیری آنها کاملا با شیوع و گستردگی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در نهاد خانواده مطابقت داشته است.
نمونه آماری و روش پژوهش
نمونه آماری این پژوهش دختران دهه هشتادی ساکن قم هستند که با سی نفر آنها در سه منطقهی مختلف شهر(نیروگاه، بنیاد و صفاشهر) مصاحبهی ساختار یافتهی عمیق انجام شد. یکی از مهمترین دلایلی که باعث استقبال آنها از فضای مجازی شد محدودیتهای سنی و جنسی که در شهر قم وجود دارد بود. برای مثال عدم اجازه خانواده به جنس دختر برای تجربه کردن خارج از خانه و عدم دسترسی به فضاهای تفریحی و سرگرم کننده در بیرون از محیط خانه.
این پژوهش با رویکرد کیفی بوده و در آن از تحلیل تم یا مضمون استفاده شده است.
مفاهیم حساس و علت انتخاب این مفاهیم
مفاهیم حساسی که در این پژوهش به آنها اشاره شده، بحث فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و بحث اقتدار و صمیمیت است. در این چند سال اخیر خانوادهی ایرانی با یک کنشگر جدید به نام فضای مجازی روبرو شده است. کاربران اصلی فضای مجازی در خانواده ها نوجوانان هستند و بر اساس برخی پژوهشها که در داخل یا خارج از ایران انجام شده است دختران بیش از پسران در فضای مجازی حضور و فعالیت دارند.
بنابر نظر اکثر جامع شناسان و کسانی که در سبک فرزندپروری کار میکنند، بهترین و کارآمدترین سبک فرزندپروری، سبک فرزندپروری اقتدارگرایانه است که دو مولفهی اصلی دارد: اقتدار و صمیمیت.
به طور خلاصه طبق گفتهی جامعه شناسان و روانشناسان خانوادهای بیشترین کارآمدی را دارد که این دو مقوله را در روابط والد و فرزندی رعایت کند.
اقتدار و صمیمیت
بحث نظری اقتدار در این پژوهش برگرفته از دیدگاه وبر و دارندورف است. وبر اولین کسی است که در مباحث جامعه شناسی به بحث اقتدار میپردازد. ماکس وبر مهمترین ویژگی اقتدار را تعهد مثبت زیردستان به مرجع اقتدار میداند و بین مقولهی قدرت و اقتدار تفکیک قائل میشود. ریچارد سنت کتابی با عنوان اقتدار دارد که در آن اقتدار را به مثابه پیوندی میداند که بیانگر قدرت در تراز عاطفی است.
دارندورف اعتقاد دارد که اقتدار در نقشها و سمتها است نه در اشخاص؛ و این نقشها هستند که به افراد اقتدار میدهند. همچنین وی معتقد است که انسجام نهادهای اجتماعی وابسته به مقولهی اقتدار است؛ در نتیجه اگر در نهاد اجتماعی اقتدار وجود نداشته باشد، آن نهاد اجتماعی دچار از هم گسیختگی میشود.
بحث نظری صمیمیت در این پژوهش برگرفته از دیدگاه گیدنز است. بحث صمیمیت از دهه هفتاد وارد مباحث جامعه شناسی شد. گیدنز معتقد است مهمترین پیامد تحولاتی که در الگوی کنش متقابل و روابط بین فردی در جامعهی مدرن اتاق افتاد این بود که خانه به تنها واحد جغرافیایی تبدیل شد که در آن کنشهای متقابل صمیمانه متمرکز شد. ایشان اصطلاح روابط متقابل ناب را بیشتر در روابط زناشویی و عشق جنسی مطرح کردند اما در برخی از کتابهایشان این رابطه را به روابط والد و فرزندی نیز تسری دادند. گیدنز همچنین معتقد است برای دوام یک رابطه نیاز است که اعتماد دو طرف رابطه جلب شود و هرگاه این اعتماد از بین برود کل رابطه از بین میرود.
نکتهای که در مصاحبههای انجام شده وجود داشت این بود که افرادی که روابط صمیمانهی بیشتری با والدین(مخصوصا پدر) داشتند-با وجود فعالیت در فضای مجازی- میزان رفتارهای خطرپذیرشان بسیار کمتر از کسانی بود که روابطشان با پدرانشان دچار مشکل بود.
یافتهها
یافتههای اصلی این پژوهش در سه مقولهی اصلی خلاصه میشود که در این جلسه تنها به یک مورد آن اشاره شد:
1) نوع فعالیتهایی که نوجوانان در فضای مجازی انجام میدهند.
2) کارکردهایی که فضای مجازی برای آنان فراهم آورده است.
3)آسیبهای حضور آنها در فضای مجازی که به دو قسم آسیبهای فردی و خانوادگی تقسیم میشود.
آسیبهای فردی و آسیبهای خانوادگی
از این جهت که آسیبهای فردی منجر به چالشهای خانوادگی و در نتیجه کاهش صمیمیت در خانواده میشود این قسم را نیز میتوان زیرمجموعهی همان آسیبهای خانوادگی دانست.
فضای مجازی درواقع بستری را برای نوجوانان فراهم میکند که کمبودهای فضای خانواده را در آن جبران کنند و این باعث میشود که آنها فضای مجازی را جایگزین خوبی برای خانواده تلقی کنند. بهطور خلاصه مضامینی که آسیبهای خانوادگی از دل آنها بیرون میآید به شرح زیر است:
1) کاهش صمیمیت بین والدین
2) تعارض بین والد و فرزندان
3) پنهانکاری فرزندان
4) ایجاد شکاف بین والدین و فرزندان
تحقیقات و مصاحبههای انجام شده نشان میدهد که از نظر فرزندان، سهم پدر و مادر از اقتدار تنها حمایت مشورتی و عاطفی است و اگر قرار است نظارتی از سوی والدین انجام شود، باید نظارت بدون دخالت باشد.
دو فهم غلط از فضای مجازی
در ادامه جناب آقای دکتر کلانتری در سخنانی به عدم فهم درست از فضای مجازی اشاره کرده و دو فهم غلط از فضای مجازی را مورد بررسی قرار دادند:
1) در اوایل که فضای مجازی وارد اجتماع و خانوادهها شده بود یک فهم غلط وجود داشت و آن اینکه این فضا بازتاب دهندهی واقعیت است؛ درحالیکه این یک باور و فهم غلط است.
2) فهم دیگری که از این فضا شده است این است که ما فضای مجازی را به عنوان یک ابزار میشناسیم. متاسفانه هنوز هم غالب مسئولین و اندیشمندان صرفا فهم ابزاری از فضای مجازی دارند؛ این فهم غلط باعث میشود که نتوانیم بسیاری از فرصتها و آسیبهایی که در کنار این فضا نهفته است را درک کنیم.
با عنایت به نکتهی بالا میتوان فهمید که فضای مجازی بسیار فراتر از رویکرد انعکاسی و ابزاری است.
حقیقت فضای مجازی
فضای مجازی یک جهان جدیدی را خلق کرده و عامل دگرگونی عظیمی در متن جهان شده است؛ بطوریکه کثیری از متفکران معتقدند که این فضا یک تمدن نوین و جدیدی را به همراه خود آورده است؛ طبیعتا این فضا مدیریت متفاوتی میطلبد و آسیبها و فرصتهای متفاوتی خواهد داشت.
در پایان جناب آقای دکتر کلانتری با ذکر دو نکته که در واقع نقدی بر پژوهش سرکار خانم زارع بود، به سخنانشان پایان دادند:
مفاهیم حساس و جایگزینی آن با مدل تحلیلی مضمونی
در واقع این دو مفهومی که در مفاهیم حساس این پروژه استفاده شده است، دو مقولهی خدشه بردار هستند و با آمدن فضای مجازی دگرگونی عمیقی را تجربه کرده و خواهند کرد. در نتیجه بهتر است به جای مفاهیم حساس، از مدل تحلیل مضمونی استفاده شود و تا جایی که امکان دارد بر اساس دادهها سخن گفته شود. به عبارت بهتر میتوان گفت مفاهیم حساس این پژوهش یعنی اقتدار و صمیمیت، مفاهیمی هستند که در ادبیات کلاسیک جامعه شناسی و بدون توجه به فضای مجازی صورتبندی شدهاند و توان صورتبندی در فضای جدید را ندارند.
سلطهی الگوریتمی رسانهها
یک موضوع بسیار مهم و حائز اهمیت که در این پژوهش دیده نشد، ساماندهی سبک زندگی افراد (مخصوصا جوانان) توسط پلتفرمها است. در واقع اینکه چه الگوریتمی با چه منطق و نظام ارزشی، ماهیت یک شبکهی اجتماعی و در نهایت اذهان و رفتارها را شکل میدهد، نکتهی بسیار مهمی است، تا حدی که برخی معتقدند که ما وارد عرصهی سلطهی الگوریتمها شدهایم.